لوچ، کسی که چشمش پیچیده باشد، کژبین، دوبین، چپ چشم، کج چشم، کج بین، گاج، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کلیک، کلاژ، کلاژه، کلاج، احول، برای مثال هجا کرده ست پنهان شاعران را / قریع آن کور ملعون چشم گشته (عسجدی - لغت نامه - چشم گشته)
لوچ، کسی که چشمش پیچیده باشد، کَژبین، دُوبین، چَپ چِشم، کَج چِشم، کَج بین، گاج، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کِلیک، کَلاژ، کَلاژِه، کَلاج، اَحوَل، برای مِثال هجا کرده ست پنهان شاعران را / قریع آن کور ملعون چشم گشته (عسجدی - لغت نامه - چشم گشته)